خلاصه داستان: بامبی نام داستانی معروف و هنری ساخته Walt Disney می باشد که از داستان بسیار زیبا و جذابی برخوردار است. شماره اول کارتون بامبی نامزد دریافت ۳ جایزه اسکار شد که یکی از آنان به خاطر داستان شیرین آن بود. داستان بامبی ۲ از این قرار است که بعد از کشته شدن مادر بامبی توسط یک شکارچی، پدرش که فرمانروای جنگل است هیچ راهی جز نگهداری و تربیت پسر جوان و کنجکاوش ندارد. در جنگل بامبی با دوستان و دشمنان زیادی روبرو میشود و میخواهد مایه افتخار پدرش باشد و…
خلاصه داستان: شهری موسوم به گنجینه، توسط دو پسر بچه محافظت میشود. این در حالی است که گانگسترهای ژاپنی تلاش میکنند که این شهر را به تصرف خود در آورند و آن را با هدف توسعه، پاکسازی نمایند و…
خلاصه داستان: وقتی که پدر واتاروی 11 ساله خانه را ترک میکند و مادرش به علت بیماری به بیمارستان منتقل می شود، واتارو تصمیم میگیرد به همراه دوستش میتسورو با ورود به یک دروازه جادویی، سرنوشت خود را تغییر دهند. در سرزمین جادوها و هیولاها او باید تمام شجاعت خود را بکار ببرد و به همین علت با چند دوست برای ملاقات با الهه سرنوشت و تغییر این سرنوشت اشتباه و بد خود عازم سفر میشود و…
خلاصه داستان: “رودی” یک موش خوشتیپ و دستپاچلفتی است که زندگی پررفاهی دارد اما زمانی که میخواهد از دوست خپل و مزاحمش خلاص شود، در توالت میافتد و دوستش سیفون را روی او میکشد. او وارد فاضلاب میشود و متوجه میشود افسانه شهر موشها واقعیت دارد و شهری مانند شهر انسانها در فاضلاب بنا شده و موشها مانند انسانها در کنار یکدیگر زندگی میکنند…
خلاصه داستان: امید کسیدی “نیکی دلوچ” یک تحلیلگر سیستمهای کامپیوتری است که به او پیشنهاد کاری در ترکیه میشود. بعد از ورود او به استانبول اتفاقات عجیبی برای او رخ می دهد. کارتهای اعتباریش بی اعتبار و حساب بانکیش خالی میشود. اما این پایان کار نیست و او متوجه میشود که هویتش به سرقت رفت
خلاصه داستان: مستند شامل مصاحبه هایی با نویسندگان،فیلسوفان و دانشمندان مختلف درباره "قانون جذب" است.آنها نشان می دهند چگونه "راز" را آموخته و در زندگی روزمره از آن استفاده می کنند...
خلاصه داستان: داستان این انیمیشن درباره پنگوئنهای امپراتور است. در یک روز سرد زمستانی در قطب جنوب، تخم از زیر پای پدر مامبل (شخصیت اصلی) جدا میشود و چند متر قل میخورد. پدر مامبل این قضیه را از همه پنهان میکند تا این که مامبل به دنیا میآید. او از همان بدو تولد صدای بسیار بدی بر خلاف پنگوئنها داشت و مدام با کوبیدن پای خود بر زمین میرقصید. او یک روز از خانه بیرون میرود و پرندهای قصد شکار او را دارد. مامبل از پرنده میپرسد که آن چیست که به پایش بستهاند و پرنده میگوید که بیگانهها او را دزدیدهاند و این را به پایش بستند. مامبل بزرگ میشود و رنگ بدن و حرکاتش با تمام پنگوئنهای امپراتور فرق دارد و پنگوئنها میگویند که باعث کمبود مواد غذایی و قحطی شدهاست. پدر مامبل آن جا میگوید که تخم از زیر پایش رها شدهاست. سرانجام مامبل را از قبیله بیرون میکنند و او با چند دوست آشنا میشود. او به دنبال بیگانگان از اقیانوسها میگذرد تا این که انسانها او را گرفتار میکنند و در فضایی واقعی قطب جنوب اما یک آکواریوم او را اسیر میکنند و…
خلاصه داستان: «زونی» (کاجول)، دختری کشمیری که از کودکی بینایی اش را از دست داده، با مردی به نام «ریحان» (عامرخان) ازدواج می کند. «ریحان» راهی برای درمان «زونی» می یابد اما وقتی پس از عمل، «زونی» چشم هایش را باز می کند، ساعتی از کشته شدن «ریحان» در یک عملیات تروریستی گذشته است...
خلاصه داستان: یک زن برای یافتن دخترش به یک شهر دور افتاده و متروک به نام «تپه خاموش» میرود. این فیلم بر اساس یک بازی ویدئویی با همین نام ساخته شده است.